شما اینجا هستید

اخبار » آیا بابا نوئل حاج فیروز را ترور کرده است؟

آیا بابانوئل حاج فیروز را ترور کرده است

 خبر بندر، عبدالکریم نیسنی، برخیز که می رود زمستان میگذرد راز هفت سین از سفره ما نه سیاوش و رستم  و سهراب و آن آرش کمانگیر ما، بلکه آن مردی که ستاره سهیل است می آید شاید شنبه  به  نوروز، آن سیه چرده حاج فیروز، که پس پرده بابانوئل پنهانش می‌کنند، اما این حاج فیروز ما که نمی‌دانم شاید کشته اند او را، حاجی فیروزی که سالهای ماضی سه چند روزی اول و آخر سال سیاه به رخ سپیدش می کشد تا شاید شادی و سرور را همراه بهار به ارمغان آورد، او نمادی از بازگشت سیاوش به جهان پر جنب و جوش مادی است لذا به این ترتیب صورت سیاهش نشانه توقف او در جهان تیره و تار مردگی است و جامعه‌اش سرخ علامت خون و زندگی مجدد است، اینجاست که اسم خود نیز به یاری همین برداشت می آید.

 سیاوش،سیا ارش« مرد سیاه» روی سیاه بختی که «سیاوخشی» که سالی یک بار زنده می‌شود و از جهان مردگان به جهان زندگی برمی‌گردد و شور زندگی را به خود به همراه می آورد.

 اما این حاجی فیروز ما سالهاست که پس نقاب خود پنهان شده دیگر کمتر در جوار امیر نوروزی های گیلکی های مازندرانی ها حاضر می گردد، حاجی فیروز چهره شیرین دارد که عالم با اوست.

اما او در اول اسفند آفتاب عالم افروز، روزی سلطان‌عشق بچه ها بود، متاسفانه حتی اولیا مدارس هم با او نامهربان هستند زیرا به بچه های کودکستان به جای تمثال او که ریشه های تاریخی و اسطوره حاجی فیروز دارد از یاد می‌برند انگار او را گم کرده اند زیرا در ایام کریسمس صورتک بابانوئل را به عنوان تشویق به بچه ها می دهند شاید از نظر آن ها حاجی فیروز سالهاست جان بر جان آفرین تسلیم کرده. و همان حاجی فیروز که سالهای سال با دایره زندگی کوچکش لباس قرمز و روی سیاهش می خواند.

 اسفند، اسفند دونه، اسفند سالی سی دونه، حاجی فیروزه سالی یه روزه، ارباب خودم بزبز قندی، ارباب خودم چرا نمی خندی.

 اما حالا نه حاجی فیروز نه بزبز قندی می‌تواند قند توی دل بچه‌ها و بزرگترها آب کند زیرا لبخند کمرنگ مخاطبین انرژی مثبت را از او می گیرند و نمی توانند با چکمه قرمزش به کمرش قر دهد و بگوید اینجا شهرتهرونه قر فراوونه، اما یادمان باشد که مصادف است با سال کروناییکه دارد در جهان حکومت می‌کند.

 از این گذشته ما سال‌ها با حاجی فیروز می‌خواندیم که، گل اومد بهار اومد، میرم به صحرا و باد می رقصد شکوفه از باد بهاری، شده سر تا سر دشت سبز و گلناری و یا گل پامچال، گل پامچال. بیرون بیا فصل بهار، عزیز موقع کاره.

 حاجی فیروز که از جنس خودمان بود از عناصر جذاب بصری به شمار می رفت که از شکل و شمایل زیبا برخوردار بود و در یک دو روز نوروز در شهر و روستاها مجالی برای شور و شادی جمعی ایجاد می نمود.

 اما غیبت مکرر را در سال‌های گذشته مشاهده شده است یا کمتر در مجامع حاضر می گردد. شاید شرم حضور دارد که خودش را سیاه کند، نمی‌دانم شاید با بانو ها او را ترور کرده.

 اما میراث داران فرهنگ عمومی برای این باور باید باشند که با این همه تاریخ و فرهنگ چرا نتوانستیم به یاری حاجی فیروز بشتابیم وآئین های خودمان را جهانی کنیم زیرا صدای حاجی فیروز در گوشمان است که میخواند.

 بشکن بشکنه، اینجا بشکنم یار گله داره، اونجا بشکنم یار گله داره.

 این کاکاسیاه چقدر حوصله داره

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

خبر بندر | بندرگناوه، بندر دیلم، بوشهر