شما اینجا هستید

یادداشت اول » طنز/ وقتی رئیس دست رد به زانوم زد!

محسن حدادی -لیلی گلستان در گفتگو با ایسنا گفته: در دولت قبل برای ممیزی یک کتابم برای عبارت «دست رد بر سینه‌اش زد…» اصلاحی آمد که این را بردارید و به جای «سینه» چیز دیگری بگذارید!

بر این اساس، متن اصلاح شده یک مجموعه داستان ایرانی را که بعد از اصلاح و ممیزی در صف انتشار است، در ادامه می‌خوانید:

نکته: نویسنده برای پیشگیری از هرگونه شائبه به جای کلمه «سینه» از «زانو» استفاده کرده است.

وقتی رییس دست رد به زانوم زد و با وام موافقت نکرد راهی خونه شدم. غم سنگینی توی زانوم حس می کردم و احساس می کردم دنیا به آخر رسیده. تا غروب توی کوچه ها گشت زدم و دست آخر، شب با بچه ها رفتیم بیرون. یه کم خالی شدم.

صبح وقتی از خواب بیدار شدم کمی خس خس زانو داشتم؛ فکر کنم «زانو پهلو» کردم! یه پرنده لب پنجره نشسته بود. زانو کفتری بود و زل زده بود به من…انگار داشت می گفت: دوباره برو پیش رئیست و زانو تو سپر کن و بگو این وام حق منه!

بعد پر زد و رفت زانو کش آفتاب…قلبم به تپش افتاده بود و حس می کردم امید توی قفسه زانوم جریان پیدا کرده…راه افتادم. با خودم گفتم اولین جمله ای که به رئیس میگم باید این باشه: آقای رئیس! برادر عزیز! ما خودمون زانو سوخته ایم، چرا ما رو تحویل نمی گیری؟

برای اینکه دچار استرس نشم، سر راه یه شربت زانو خریدم و با آب معدنی خوردم و راه افتادم. به اداره رسیدم. رفتم دفتر رئیس. زانویی صاف کردم و گفتم: چند دقیقه با رئیس کار دارم. می خوام با ایشون زانو به زانو حرف بزنم، مرد و مردونه.

داخل شدم. رئیس زانوی دیوار وایستاده بود و داشت خیابون رو نگاه می کرد. هنوز سلام نداده بودم که گفت: اگه میخوای سنگ این جماعت تازه به دوران رسیده رو به زانو بزنی، بهتره برگردی پشت میزت!

زانویی صاف کردم و گفتم: نخیر قربان بنده برای عرض دیروزی دوباره مزاحم شدم.

برگشت و گفت: راستی سایت ها رو دیدی درباره جراحی زانوی آنجلینا جولی چه غوغایی کردن. طفلی برد پیت! منم این جناغ زانوم خیلی درد می کنه باید به دکتر نشون بدم. البته خانومم دیروز می گفت سرطان زانو خیلی فراگیر شده باید همه مراقب باشیم. تو هم مراقب باش!

احساس کردم رئیس زیاد حالش خوب نیست و کمی شنگوله! ته مانده شربت زانو رو دراوردم و دادم بهش و گفتم: مرهم زانو درده از هر نوعش!

خوشش اومد. لبخندی زد و گفت: تو هم کارمند خوبی هستی ها.

گفتم: ما زانو چاک شماییم. بعد هم دستم رو گذاشتم روی زانوم به نشانه احترام.

گفت: خب حالا چی میخوای؟

گفتم: ما خانوادگی از قدیم الایام و زانو به زانو، فرهنگ و هنر ایرانی رو حفظ کردیم، دستمون تو کار خیر بوده و زیر علم هیچ دولتی زانو نمی زدیم حالا هم نمی خوایم به خاطر «زانو ریز» قیمتی آویزون دولت بشیم برای همین می خواستم با وام من موافقت کنید تا بتونم مالیات نگهداری زانو ریز خانوادگی مون رو بدم و نذارم که بیافته دست دولت.

رئیس که شربت زانو رو خورده بود و درد زانوش بهتر شده بود، گفت: زانو مالامال درد است ای دریغا مرهمی…

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

خبر بندر | بندرگناوه، بندر دیلم، بوشهر