صدای بندر -مینااحمدحسینی–کارشناس ارشدتکنولوژی آموزشی-دانشگاه خوارزمی تهران
چکیده:
در این مطلب به یادگیری و چگونگی آن پرداختهایم. اینکه چرا یادگیری به فراموشی سپرده شده و جای خود را به مدرک گرایی و الزام اجتماعی بخشیده است.
چنانچه میدانیم در این مسئله همه باید دست در دست هم باشند، اگر فردی زنجیره را پاره کند مشکلاتی در روند کار پیش خواهد آمد که شاهد آن هستیم.
هر کسی بخواهد بنا به هر دلیلی از انجام تمام و کمال وظیفهی خود سرباز زند خود و دیگران را به انحراف از راه درست هدایت کرده و رسیدن به هدف کلی را به تعویق میاندازد؛ چه بسا هیچ وقت به آن نرسند.
مقدمه:
ضرورت و جایگاه برخی موضوعات آنقدر بدیهی و آشکار است که به ساده انگاری و سهل انگاری روی میآوریم.
نمونه های زیادی از این واقعیت در جامعه ما وجود دارد، مثلاً در مورد ضرورت یا جایگاه نظم، صداقت، تعهد، اندیشه، مسئولیت پذیری، تلاش و … چه دیدگاهی داریم؟
فراموش نکنیم که همیشه حرف زدن درباره یک موضوع، نشانهی استواری برای باور درونی و تضمین آن نیست.
بیایید به این سوال پاسخ دهیم«یادگیری»چه ضرورت و جایگاهی در زندگی ما دارد؟!
بچه آدمیزاد وقتی به دنیا میآید عاجزترین موجود است، اما همین موجود عاجز در سایه مراقبت و تربیت چنان اوج میگیرد که گستره زمین بر جولانگاهش تنگ مینماید.
باید به یادگیری هم نگاهی فرهنگی داشت، در فرهنگ ما «یادگیری» موضوعی متناقض است از طرفی در مبانی فلسفی فرهنگ ما به یادگیری و دانستن تاکید میشود. از طرف دیگر انگیزش و رغبت جامعه به یادگیری، چندان راضی کننده نیست. بحث بر سر آمار و ارقام و نسبت کتابخوانان نیست. اینجا بحث بر سر دلایل و چراییهاست.
برای اثبات اهمیت یادگیری به آیات و روایات زیادی استناد میکنیم، مثل آیه۹سوره زمر: بگوآیا کسانی که میدانند با کسانی که نمیدانند یکسان اند؟ یا این جملهی معروف پیامبر اکرم(ص) که بارها مورد استفاده قرار میگیرد «زگهواره تا گور دانش بجوی».
اما چرا این گفتهها فقط در حرف به کار میروند و در عمل کارکردهای مورد انتظار را ندارند؟
پترسنگه[۲] با اشاره به اینکه همهی ما در اعماق وجودمان یک یادگیرنده هستیم تاکید میکند که کل مجموعهی جهانی در حال ساختن نوعی جامعه یادگیرنده است(نقل از ابراهیم اصلانی، روانشناس فرهنگی)[۳].
طبق گفته سنگه من و شما هم یک سازنده محسوب می شویم. چه قدر برای ساختن جامعه تلاش می کنیم؟
به اعتقاد اصلانی(۱۳۸۸)، یادگیری نوعی لذت درونی و اصیل است و فقط یک الزام اجتماعی یا تربیتی نیست.
حال آیا ما از درس خواندن و مدرسه و دانشگاه رفتن لذت میبریم یا فقط یک الزام اجتماعی است؟
جای جملاتی مانند«بدانم و بمیرم بهتر است یا نادانسته و جاهل درگذرم؟» از ابوریحان بیرونی که هر یک از دانشآموزان همین چندسال پیش آن را به یاد دارند؛ در کتابهای کنونی خالی است. شاید مولفان فعلی نیازی نمیبینند که بچه ها از کسانی چون ابوریحان بیرونی درس بگیرند.
بچه های دیروز با کتابهای درسی خاطره دارند، بعد از گذشت سالها هنوز شعرها را حفظ هستند و با این خاطرات زندگی میکنند ولی بچه های الان چگونه رشد میکنند؟
شب قبل از خواب به رایانه و بازیهای رایانهای شب بخیر میگویند و روزشان نیز همینطور آغاز میشود. روحهای خفته باید بیدار شود، بچههای ما، امروز بچگی نمیکنند. از فردا چه انتظاری دارند؟ ما از فردایشان چه انتظاری باید داشته باشیم؟
فرار از یادگیری:
چرا جامعه ما میل و رغبت کمتری به یادگیری دارد؟
یادگیری گریزی مسئلهای است که تک تک افراد جامعه باید به آن بیندیشند و به آن حساس باشند. آدمی هم به راهنما نیاز دارد و هم خود میتواند روزی راهنمای دیگران شود. بزرگترین موهبت الهی برای رشد و هدایت آدمی، تجهیز او به خرد و اندیشه و عقل است. که در کتاب آسمانی ما، قران کریم نیز؛ بسیار تاکید شده است.
هر چه از یادگیری فاصله بگیریم، از اصول زندگی و موهبتهای آن دور شدهایم.
ذهن فراگیرنده چراغی است که باید روشن شود، نه ظرفی که پر شود.طبق این باور، نگرش مسئولان، معلمان و حتی خانواده ها به تعلیم و تربیت غیر از نگاه فعلی خواهد بود.
اکنون کتابهای کمکدرسی بازار بسیار داغی دارد و ترویج دهنده اصلی آن، خود آموزش و پرورش است. لحظهای تفکر که برابر با عبادت هفتاد سال شمرده شده را در کتابی کمکدرسی نهفته، به دانش آموزمان تقدیم میکنیم، استفاده از کتاب کمکدرسی هیچ مشکلی ندارد اما مسئله اینجاست که کتابها فقط نامشان کمکدرسی است بلکه تمام درسی است، به طوری که دانش آموز قبل از اینکه معلم درسی را ارائه دهد جواب مسائل درسی را در اختیار دارد.
در گذشته معلمان فقط از روش سخنرانی استفاده می کردند ولی کیفیت کارشان از کارهای فعلی بسیار بالاتر بود.
با این گفته روشهای فعال تدریس زیر سوال نمی رود، اتفاقاً بهرهگیری از این روشها بسیار کمک کننده میباشد، طرز استفاده باید کنترل شود، که موفقیت در جو کار، با کاربرد روش درست آن، رابطه مستقیم دارد.
عمدهترین روشهای آموختنی احتمالی:
- چگونه به کار بردن آموختهها در زندگی به منظور زیستن سالم و موثر
- انتقاد سازنده از خود و دیگران
- مقایسه درست دیدگاهها
- شناخت و آموختن مهارتهای ضروری برای زندگی سالم
- الگوگیری موثر و فعال
- برخورداری از عزت نفس برتر و خودپندارهی مثبت
- تشکیل خانواده سالم و موفق
- همسر و والدین موثر و موفق شدن
- تفریحات سالم
۱۰٫اندیشیدن انتقادی و خلاق یا سازنده
۱۱٫تعبیر اندیشهها و یافتههای خود و بیان موثر آن ها به جامعه
۱۲٫استفاده درست از اوقات فراغت
۱۳٫شرکت در خدمات اجتماعی و همیاری با مردم
۱۴٫برقراری ارتباط درست با مردم
۱۵٫ارزشیابی آموختههای خود و دریافتن وضع پیشرفت خود
۱۶٫شهروند سالم و موثر بودن
۱۷٫مطالعه افکار و عقاید دیگران یا پی بردن به دیدگاههای ایشان و اعتماد به دریافتهای خود
۱۸٫و…
نتیجه:
وقتی آموزش معلم معطوف به دانش، توانستن و خلاق بودن استوار باشد به زودی این رویکرد در مدرسه عرف و در یادگیرنده به عاد ت ذهنی تبدیل میشود.
یادگیرندگان وقتی در عمل فایده و کارایی این یادگیری را لمس کنند، از یادگیری و آموزش لذت می برند.
برای رسیدن به دانایی همراه با توانایی چه باید کرد؟
سادهترین پاسخ این است که در آموزشهای خود به نتیجه و حاصل یادگیری بیشتر توجه کنیم. یعنی نتیجه فرایند یاددهی-یادگیری را تنها به کسب دانش یا دانستن محدود نکنیم، بلکه بکوشیم در روشهای آموزشی خود فعالیتهایی را بگنجانیم که یادگیرنده با انجام آنها علم مورد نظر را فرابگیرد، بتواند در عمل از آن استفاده کند و سرانجام با بهرهگیری از آموختههای خود، فکر جدیدی ارائه دهد که دلالت بر نوآوری، ابتکار و خلاقیت داشته باشد.
امروزه دانش عاملی راهبردی برای موفقیت فرد، سازمان و جامعه به شمار میرود. دانش، قدرت امروز ملتهاست و ارزش آن مبتنی بر توانمندی کاربرد و تولید دانش جدید است.
عصرما دوره تولید دانش است و هر ملتی که بتواند دانش تولید کند در عرصه جهانی حرف اول را میزند. پس به جای اینکه مانند مورچه تنها مصرفکننده باشیم، بیایید مثل زنبور عسل تولیدکننده باشیم. یعنی دانش را از همه جا بگیریم، در وجود خود هضم کنیم و آن را به دانش جدیدی تبدیل سازیم. بدیهی است که این موفقیت در سایه ایجاد تحول اساسی و زیربنایی توسط هر دو یعنی هم معلم و هم یادگیرنده در شیوههای یاددهی و یادگیری خود است.
همانطور که کودکان دیروز، جوانان امروز و سالمندان فردا هستند، کودکان امروز هم جوانان فردا خواهند بود. پس برای تامین فردا، امروز باید تلاش کنیم.