حامد غلامعلی زاده
جلالالدین محمد بلخی، مشهور به مولوی و معروف به رومی از مشهورترین شاعران فارسیزبان ایرانی است. نامش محمد و لقبش در دوران زندگی خود «مولانا خداوندگار» بوده و لقب «مولوی» در قرنهای بعد برای وی به کار رفته و از برخی از اشعارش تخلص او را خاموش دانستهاند.
مولانا در ۱۵ مهرماه ۵۸۶ – ۶ ربیع الاول سال ۶۰۴ هجری – در بلخ زاده شد. پدر او مولانا محمد بن حسین خطیبی معروفبه بهاءالدین ولد و سلطانالعلما، از بزرگان صوفیه و عارفان بود و نسبت خرقه او به احمد غزالی میپیوست. سلطانالعلما در حدود سال ۶۰۹ – ۶۲۸ هجری – جان سپرد و در همان قونیه به خاک سپرده شد. در آن هنگام مولانا جلالالدین ۲۴ سال داشت که مریدان از او خواستند که جای پدرش را پر کند.
مولانا در ۳۷ سالگی عارف و دانشمند دوران خود شد و مریدان و مردم از وجودش بهرهمند بودند تا اینکه شمسالدین محمد بن ملک داد تبریزی در ۱۶ آذر ۶۲۳ – ۲۶ جمادیالاخر ۶۴۲ هجری – نزد مولانا رفت و مولانا شیفته او شد. در این ملاقات کوتاه وی دوره پرشوری را آغاز کرد.
شمس در حدود سال ۶۲۳ – ۶۴۲ هجری – به مولانا پیوست و چنان او را شیدا کرد، که درس و وعظ را کنار گذاشت و به شعر و ترانه و دف و سماع پرداخت و از آن زمان طبعش در شعر و شاعری شکوفا شد و به سرودن اشعار پر شور عرفانی پرداخت. کسی نمیداند شمس به مولانا چه گفت و آموخت که دگرگونش کرد؛
مریدان که میدیدند مولانا، مرید ژندهپوشی گمنام شده و توجهی به آنان نمیکند، به فتنهجویی روی آوردند و به شمس ناسزا میگفتند و تحقیرش میکردند. شمس از گفتار و رفتار مریدان رنجید و در ۲۷ اسفند ماه ۶۲۴ – ۲۱ شوال ۶۴۳ هجری – هنگامیکه مولانا ۳۹ سال داشت، از قونیه به دمشق کوچید. مولانا از غایب بودن شمس ناآرام شد. مریدان که دیدند رفتن شمس نیز مولانا را متوجه آنان نساخت با پشیمانی از مولانا پوزشها خواستند.
مولانا فرزند خود سلطان ولد را همراه جمعی به دمشق فرستاد تا شمس را به قونیه باز گردانند. شمس بازگشت و سلطان ولد به شکرانه این موهبت یک ماه پیاده در رکاب شمس راه پیمود تا آنکه به قونیه رسیدند و مولانا از گرداب غم و اندوه رها شد.
پس از مدتی دوباره حسادت مریدان برانگیخته شد و آزار شمس را از سر گرفتند. شمس از کردارهایشان رنجید تاجاییکه که به سلطان ولد شکایت کرد:
او سرانجام بیخبر از قونیه رفت و ناپدید شد و از تاریخ سفر و چگونگی آن کسی چیزی نمیداند.
مولانا در دوری شمس ناآرام شد و حال آشفتهاش در شهر بر سر زبانها افتاد.
به شام و دمشق رفت اما شمس را نیافت و به قونیه بازگشت. او هر چند شمس را نیافت؛ ولی حقیقت شمس را در خود یافت و دریافت که آنچه به دنبالش است در خودش حاضر و متحقق است.
مولانا، پس از مدتها بیماری در پی تبی سوزان در ۳ دی ماه ۶۵۲ – ۵ جمادی الآخر ۶۷۲ هجری – درگذشت. آرامگاه او در قونیه، واقع در ترکیه امروزی است.