مصطفی مظفری؛
امروزشهرم میهمان داشت ،همراه باآمدن خورشیدمیزبانان خود را به استقبال میهمان رساندند،در چهره مردمان شهر اشتیاق میزبانی هویدا بود وگامهایی که در راه رسیدن به مسیر استقبال بر میداشتند حکایت از این شور ودلدادگی داشت.وچه خوب میزبانانی هستند مردم شهرم که این را از درهای غلطان بر گونه هایشان میتوان فهمید. امروزجنسی از آلاله با شمیمی از عطر گل محمدی بر دوش قدر شناسانی از جنس معرفت در شهر به حرکت درامد. امروز شهرم عطر آگین بود ازبوی لاله، زیبا بود از حضور لاله وروحانی بود از استقبال خانواده لاله های پرپر شده. امروزهمشهریانم هرجا بودند خودرا به شهر رساندند تا افتخار گناوه ای بودن را برای خود درقاب افتخارات معنوی بگنجانند. امروز جوانان شهر حالشان خوش بود وخوشحال بودند از اینکه میهمان دارند،میهمانی که هستی اش را برای هستی شان جا گذاشته بود وآمده بود تا با مردمانی که سالها در میانشان عمر گذرانیده بود وداع کند وبگویدکه راه امام یادتان نرود،این آخرین جمله وصیت نامه شهید صفحه ها پیام است،پیامی که شهدا می آیند تا یادمان بیاورند اماممان را ویادآوری کنند راهمان را وهشدار دهند نیفتادن در چاهمان را.
