چرا فرهنگ مردم؟
صدای بندر – عبد الله دشتی مکان:
هر چند امروزه ارائه ی یک تعریف جامع و مانع از فرهنگ مردم سخت شده، و حتی در نقل سینه به سینه آن از نسلی به نسلی دیگر هم به دلایلی حرف و حدیث وجود دارد ولی باید گفت. فرهنگ مردم از بنیادی ترین صورت های دانش بشری است که در شکل گیری علم و دانش نقش بسزایی داشته است و با نقل سینه به سینه و از نسلی به نسلی دیگر منتقل می شود. فرهنگ مردم طیف بسیار وسیعی را شامل می شود. از آداب و رسوم و آئین ها و روایت های عامیانه در مورد انسان ها و اشیا و نیازهای ابتدایی و روزمره تا روایت های قومی،قبیله ای و ملی، از شخصیت های ملی، تاریخی، پهلوانی و اسطوره ای. از داستان های خارق العاده، مّثل ها و مّتّل ها، سحر و جادو، چیستان، امثال و حکم تا افسانه های پیرامون عناصر طبیعت.
در آثار مربوط به فرهنگ مردمِ اقوام مختلف، انسان با آثاری با رنگ و بو و طنین خاصی روبروست که هر یک طبق اقتضای شرایط و اوضاع و احوالی آفریده شده اند ولی همه در یک مورد مشترکند و آن دایره المعارفی است از رسوم و آئین ها، انگاره ها، تمثیل ها، استعاره ها، کنایه ها و راز و رمزها، که بر بستر شبکه ای از تنوع و کثرت و تفاوت برداشت ذهنیت ها و نسل ها قرار دارند و همه این عناصر ابعاد معنایی مختلف فرهنگ و زبان را به تصویر می کشند.
فرهنگ مردم یک مبحث عقلی است و در شبکه ای از دانشی جهانی فهمیده می شود. هر چند رویکرد عمده در جهان امروز به فرهنگ مردم، رویکرد مردم شناسی و تاریخی است ولی فرهنگ مردم با تمامی مباحث علوم انسانی مرتبط است و در این زمینه پژوهشگران به ارائه دیدگاه ها و نظرگاه های متفاوتی پرداخته اند.
ویلیام بلیک(william Blake)، ریشه ی ادبیات عامیانه از جمله قصه را، در معصومیت از دست رفته ی دوران کودکی انسان می داند که می توان آن را به تمامی عناصر فرهنگ مردم تعمیم داد، که انسان ها در آن با کودکی و معصومیت از دست رفته ی خود سخن می گویند.
به نظر بتلهایم(Brono Bettelheim) فرهنگ مردم بازتاب دلهره و ترس است و کارکردی آرام بخش دارد و مالینوفسکی اهمیت آن را در حفظ کارکردهای نظام اخلاقی می داند. فرهنگ مردم نوعی گفت و گوی حال و آینده است و به قول اوکتاویو پاز در آن ما می توانیم صدای تاریخ و گذشته ی خودمان را بشنویم.شناخت فرهنگ مردم به منزله ی شناخت ژرف ساخت حیات انسانی است و این شناخت زمینه ی تقویت تمامی رویکردهای علوم انسانی و حیات دینی و معنوی است. نباید فرهنگ مردم را تنها مربوط به روستا بدانیم و صرفا به گردآوری عناصر آن بدون توجه به سیستم و روش شناسی بپردازیم و از فرهنگ مردمِ شهری وکلیت فرهنگ غافل بمانیم و یا آن را در هاله ای قدسی و نمادین قرار بدهیم. راه حفظ و نگهداری و ماندگاری عناصر فرهنگ مردم در جهان مدرن کنونی این است که به آنها ویژگی کارکردی بدهیم تا به عناصری زنده تبدیل شوند و با توجه به ویژگی کارکردی، آنها را به عناصری زنده تبدیل کرد. در این صورت فرهنگ مردم در صورت و قالب جدید، قابلیت پذیرش تغییر و بهبودی می یابد و مورد آسیب شناسی جدی قرار می گیرد و با این آسیب شناسی و رویکرد، فرهنگ مردم می تواند عامل وصل پیوندهای از هم گسسته و سکته های تاریخی و فرهنگی روان انسان باشد.