گفتگو اختصاصی صدای بندر با بهرام شاه محمد لو هنرمند پیشکسوت سینما ، تئاتر و تلویزیون
چهره اش گرچه پیر شده و موها و محاسنش سفید ولی در هر جا از دور دیده شود انگشتان اشاره است که بسویش نشانه می رود( اه نگاه کنید آقای حکایتی … )استاد شاه محمد لو از آن دست هنرمندانی است که کارهایش گزیده و برجسته است به همین دلیل است که هنوز مردم او را با نام آقای حکایتی می شناسند. شعر تیتراژ برنامه آقای حکایتی یا ( زیر گنبد کبود ) هنوز توی ذهن و خاطره خیلی از جوانان و بزرگسالان دیروزی هست
زیر گنبد کبود/روبه روی بچه ها/قصه گو نشسته بودقصه گو قصه میگفت/از کتاب قصه هاقصه های آشنا/
قصه باغ بزرگ /قصه گل قشنگ /قصه شیر وپلنگ /قصه موش زرنگ / آقای حکایتی اسم قصه گوی ماست
زیر گنبد کبود شهر خوب قصه هاست…
خاطرات کودکی ما را هنرمندان بزرگی مثل استاد بهرام شاه محمد لو ساخته اند.بزرگانی که برای ساخت یک مجموعه کودک آموزش را سر لوحه خود قرار می دادند… چندی پیش در جریان برگزاری جشنواره تاتری در استان چند روزی را با ایشان بودم و این گفتگو حاصل چند ساعتی گفت و گوی ماست / محمد مظفری
استاد یادتان هست کی و کجا به هنر بخصوص هنر نمایش آشنا شدید و جرقه اول کجا زده شد؟
با نواختن دایره و سپس تنبک، خواندن و نوشتن شعر، عملا ناخودآگاه در چرخه فضای هنری قرار گرفتم بعدا اولین بار در کلاس پنجم دبستان در چند مرحله در کلاس انشاء؛ بجای خواندن، انشایم را از حفظ اجرا کردم که حدود ۴۰% آن را در آنِ واحد از خود ساختم یا اینکه سعی می کردم آن را از حفظ بخوانم، سپس در هفته بعد به کمک دو همکلاسی انشایم را خوانده و اجرا کردم(هم نوشتم، هم اجرا کردم، هم کارگردانی)، البته کمک مادر در مورد اول که گفتم و نیز نمایش که با هم برای فامیل و همسایگان اجرا کردیم(آدم بزرگ دست کوچولو) نقطه عطفی در دریافت لذت هیجان انگیز بازیگری برای من بود را با مهربانیهای بی اندازه اش باید یاد کنم.
بعدها چطور وارد تئاتر حرفه ای شدید ؟
از طرق مختلف، آشنایی با خانه جوانان و… و نیز بازی در تله تئاتر “داش آکل” در سال ۱۳۴۷ به کارگردانی مشترک جمشید نقاش و برادر ناتنی ام جهانگیر صمیمی فرد که نقش داش آکل را نیز بازی می کرد و برای اولین بار بابت بازی در نمایش دستمزدی(هر چند بسیار کم) دریافت کردم؛ سپس ورود به رشته تئاتر دانشکده هنرهای زیباِ دانشگاه تهران سال۴۸٫
از کی جذب تلویزیون شدید؟
پس از اینکه از سال ۵۰ تا اواخر ۵۲ به کمک چند تن از هنرمندان شاخص کنونی مرکز تئاتر حرفه ای کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را راه اندازی و تجربه های کم نظیری در مسیر تولید ،آموزش و اجرا کسب کردیم. همین گروه از سال ۱۳۵۳ و به پیشنهاد استاد داود رشیدی به گروه تئاتر امروز در واحد نمایش تلویزیون پیوستیم و برای اولین بار تجربه های خود را از فضای تلویزیون در سطح گسترده در کل کشور در اشکال جُنگ های نمایشی، سریال های داستانی، تله تئاترهای مخصوص وبه تفکیک تکنیکی برای گروههای سنی خردسال، کودک، نوجوان و بزرگسال تولید و به تصویر کشیده و پخش کردیم. البته همزمان تجربیات خاصی را نیز در فضاهای گوناگون صحنه ای بصورت موازی دنبال کرده که برخی از آنان نقاط عطفی در تاریخ نمایش و اجرای کارگاهی گردیدند، که جای بحث جداگانه ای دارند.
استاد شمار ا بخصوص خانواده های ایرانی با آقای حکایتی زیر گند کبود می شناسند چه شد که آقای حکایتی این همه موفق بود؟
مجموعه زیرگنبدکبود “آقای حکایتی” مجموعه ای نبود که در شکل عادی تولید و پخش گردد. زمینه های خاصی برای تولید آن فراهم کردیم. مدیرگروه کودک وقت جناب اسداله اعلایی که در طول ۱۳سال مسئولیت گروه کودک نوجوان شبکه ۱ را بعهده داشتند در اواخر سال ۱۳۶۵ به من و یکی از همکارانم گفتند که درباره تولید یک سری برنامه با عنوان قصه گویی طرح بدهیم من هم مدتی روی این موضوع فکر کردم و بعنوان تهیه کننده و طراح مجموعه پس از چندین ماه خلاصه طرحی را پیشنهاد کردم که مورد توافق طرفین قرار گرفت. و آن عبارت بود از انتخاب سنی مخاطبین، تحقیق و بررسی به زبان و ادبیات مخصوص آنها و بالطبع تحقیق و طراحی روش هایی جهت تولید آن، که بجای قصه گویی حرف از انتخاب موضوع، فکر گسترش یافته، خلاصه طرح، شیوه های قصه گویی و مهم تر از همه اینکه از طریق اتفاقات طبیعی در استودیو موضوع موردنظر به کمک چهار شاگرد که در فروشگاه قصه کار می کردند و یک غرفه ای داشتند کشف وپس از انتخاب قصه ای که به موضوع مربوط می شد مراحل بعدی اجرای قصه را پیش ببریم. از جمله: نقش های قصه، فضای آن، لباس، گریم، دکور صحنه، وسایل صحنه کمکی، موسیقی موردنظر و … همه بصورتی کاملا غیرمستقیم انجام گرفته و یک برنامه در دو بخش اول و دوم، تمرین و اجرا و تولید گردد. البته دلایل معتددی در موفقیت این مجموعه نقش داشتند از جمله مهم ترین آنها: اینکه این شیوه در برنامه های تلویزیونی برای اولین بار بکار گرفته می شد، روی هر بخش آن بررسی و فکر بکار می رفت، انتخاب بازیگران از روی آشنایی و دوستی نبوده بلکه از طریق گرفتن تست دقیق انجام گرفت و انتخاب عوامل دیگر با وسواس و با نگاه کارآزمودگی صورت پذیرفت و پایه همه ی اینها صداقت و صمیمیت جمع و رعایت اصول در فضای کار به همراه تمرین و تجربه و مخصوصا حضور تخیل قوی در پرداخت کار بود، عشق به کودک و سعی در شناخت درست او اولین و آخرین علت العلل ها بوده است، ضمنا مدیر هنری کار(تهیه کننده) نیز خود بازیگر، تهیه کننده، کارگردان، مدرس و دارای تجربه کارهای متعدد و متنوع با خردسالان و کودکان و نوجوانان بوده است و نهایتا اعتماد متقابل با مدیرگروه و حمایت ایشان از تولید مجموعه.
شما چگونه توانستید در دو قالب متفاوت با تماشاگرتان ارتباط برقرا کنید مثلا یک جا با آقای حکایتی و بک جا با نقش مخمل در خونه ی مادربزرگه ؟
ما اجازه می دادیم تخیلات رها شوند البته با ایجاد امید ، با اینکه معمولا در حین دیدن هرنوع تصویر، خیال بیننده بیشتر به آن تصویر محدود می شود ولی در شکل و شیوه اجرایی چه قبل از قصه، چه بعد از آن مسیرهای تازه تخیل را به سوی آنها باز می کردم و نمونه هایی برای ورود به آن به دست بیننده، آنهم کودک می افتاد و پایه ریزی حس اعتماد به آنها و باور لحظه های درام و بازی بعد از اتمام برنامه راه وسیع خیال را به رویشان باز می کرد، در بازی هایشان، حرف زدن هایشان و… حتی قبل از خواب و نیز در لحظات گسترده خواب. اما درباره مخمل و خونه مادربزرگ تئاتر عروسکی در مجموعه ای از شیوه ها و تکنیک های بی حد و مرز که وسیع ترین مسیر ورود به دنیای فانتزی را برای تماشاگرش به راحتی می گشاید بازی می کند و در عین حال دارد روابط زندگی قابل باور می شود، شخصیت(نقش) خلق می کند و می تواند واقعی ترین لحظات را در واقعیت صرف زندگی را پرداخت کرده، آنگونه که تماشاگرش صد در صد باور کند. اگر ما قانونمندی های اساسی آن را رعایت کنیم به جرات می توان گفت در عرصه صحنه از تئاتر عروسکی تخیلی تر قالبی نیست که این حجم بی نهایت از فانتزی را بتواند در بر بگیرد.
شما تاتر ی حرفه ای هستید در تلویزیون هم کار کرده اید و در سینما کدام یک را بیشتر دوست دارید.
هر کدام یک از این قالب های هنری جذابیت های خاص خود را دارند. ولی تئاتر صحنه و سینما که مشخصا هنر محسوب می گردند با همه زوایای انسان و مسائل انسانی سروکار دارند ولی تلویزیون لزوما رسانه ای بسیار گسترده که از طریق آن می توان به عرصه ی همه هنرها گام نهاد نیز با تماشاگران بی شماری سروکار دارد والبته ما تئاتر مخصوص تلویزیون داریم(تله تئاتر)، فیلم مخصوص تلویزیون داریم تله فیلم و تله های دیگری هم هست ولی برای یک بازیگر و شاید هم کارگردان صحنه تئاتر مملو از زندگی و تجربیاتی است که هم واقعی اتفاق می افتند و هم لذت آورتر می باشند.
۱- کار در حوزه کودک چطور ؟
در این حوزه که تخصص من است بسیار تحقیق ،پژوهش و اجرا داشته ام ، برای گروههای سنی خردسال، کودک و نوجوان که از ۳ تا ۱۷-۱۸ سال ، البته باید گفت که قالب ها و موضوعات و نمادها در هر سه عرصه کاملا تخصصی می گردد ولی با دنیایی از تخیل و فانتزی ، خب در این جهت بسیار کار کرده ام
۲- یکی از کارکترهای محبوبی که بازی کردید و هنوز هم محبوب است مخمل یا گربه ناقلای مجموعه خونه مادربزرگه است .. چرا مجموعه ای مثل خونه مادر بزرگه و مدرسه موش ها این همه محبوب می شوندو چرا دیگر از این مجموعه ها ساخته نمی شود؟
درباره مخمل جای دیگر اشاره کرده ام مجموعه هایی با این کیفیت ها در ساختار که همه ی بخش هایشان را شامل می شود را لازم است از جوان های واقعا مستعد و مجرب در چند رشته و عاشق و معتدل در اخلاق با حمایت کامل مالی استفاده نمود یا تعداد محدودی را بوسیله کسانی که در این زمینه ها صاحب کسوت و سبک می باشد آموزش داد و مکان تولید در اختیارشان قرار گیرد.
استاد کودکان امروز ایران را چه چیز هایی تهدید می کند؟
تنهایی، افسردگی و حذف شدن تدریجی محبت عمیق و ریشه ای به دوست، همکلاسی، هم محله ای و جایگزینی لجام گسیخته فضاهای مجازی به جای مواردی که ذکر شد.
نسل امروز یا نسل دیروز به نظر شما کدام شاداب ترند؟
این مقایسه کاری بسیار سخت را می طلبد زیرا بچه های دیروز از شیوه ها، تکنیک ها، قالب ها و دریچه های متعدد و متنوعی با یکدیگر و جهان اطرافشان سروکار داشته و زندگی را بیشتر طبیعی و انسانی زندگی می کردند ولی بچه های امروز اغلب زندگی و موارد دیگر را از قالب فضاهای مجازی بده بستان می کنند و این بعضا یاس و افسردگی و… را به دنبال خواهد داشت و نیز تاسف عمیق ما را.
زمستان است و شما در بوشهر هستید تا کنون کدام یک از فصل های بوشهر را تجربه کرده اید ؟
فقط همین فصل را. هیچ کدام، آرزویم این است که در چرخه طبیعی طبیعت در بوشهر، طبیعت آنرا در کنار مردمان خونگرم و استوارش در عشق و امید تجربه کنم.
بوشهر را چقدر می شناسید؟
متاسفانه بسیار محدود و از طریق سریال دلیران تنگستان و اثرات آن و نیز چند شخصیت معروف و افراد شاخص نمایش و موسیقی آن. متاسفانه کم، ولی تاریخ ایستادگی هایشان را شنیده و باور دارم و اینکه جفرافیای رها شده و ناسپاسی به مردم و مرز و بوم آن از طرف دیگران
خرما ،میگو ، ماهی از این سه خوردنی بوشهری کدام یک را بیشتر می پسندید ؟
ماهی ودی میگو این خوردنی های بوشهری مورد علاقه ام می باشد.
اگر در یک جمله استان بوشهر را بخواهید توصیف کنید چه می گویید ؟
بوی خوش آوایی از لهجه شیرین به همراه دلیری تاریخ و تواضع شهر به مشام می رسد.
راستی استاد امسال عید نوروز کجا هستید ؟
هر جا که خصلت مهربانان در آن فضا جاری باشد.
عید ها معمولا رسم است بزرگترها عیدی می دهند . کسی هم به شما عیدی می دهد؟
ما بزرگتر بسیار داریم ولی دست هایشان اغلب در جیبها پنهان می ماند چه بزرگترهایی که ندارند و شرم در این کار دارند و چه آنها که دارند عادت به گرفتن دارند. من عیدی هایم را بیشتر از کوچکترها در سن و بزرگتر در شرافت می گیرم.
یادنان هست اولین عیدی که گرفتید کی بود؟
بله از یک بانوی بسیار کهنسال یک عدد ۱ تومانی هدیه گرفتم که ارزش آن بی اندازه بود برایم.
نوروز را در یک جمله توصیف کنید ؟
خستگی، دلتنگی، آزردگی و کهنگی ها را پشت در پارسال گذاشته و با قدمهای نو وبلند به جهان شوق و خیال انگیز امیدوارگونه امسال داخل گردم(البته آرزو بر جوانان عیب نیست)
سال نو آرزوی نو شما چیست ؟
آنچه که ما را درطول زمان خوار کرده و بر قلب و پیکر و روانمان بنشسته در لحظه های تداوم سال زدوده گردد.