نامه ای به خدا
خدا جون سلام، خیلی مخلصیم
آقا ما یه عرضی داشتیم،
نمی دونم چجوری بگم که به بعضی بندگان مدعی زمینیت برنخوره!
اها!
ببین خداجون یه مریضی اومده،… چی میگم خودت که بهتر سراغ داری، خلاصه بعد اومدن این مریضی به ما میگن تو خونه بمونید، خدایی ما گوش گرفتیم بهشون، گفتن تو خونه بمونید تا واکسن بیاد، خلاصه ما موندیم و واکسن نیومد! اصلا واکسن رو ولش کن خدا جون، عرضم چیز دیگه ای بود، اها داشتم می گفتم، خدمت انورتون عرض کنم به ما گفتن تو خونه بمونید، ما هم موندیم، اما از روزی که موندیم تو خونه روزی یه قصه ای برای ما دارن، یه روز آب رو رومون قطع میکنن، یه روز برق رو قطع میکنن، یه روز نت رو قطع میکنن، گازم می دونن ما خیلی کار نداریم باش کپسولاش را قطع میکنن! خلاصه خداجون ما در محاصره ایم کمکون کن، نمی دونم چکار کنم ، آقا بخدا ما رای هم دادیم! ولی نمی دونم چرا این کارها رو میکنن؟ خدا جون الان که این مطالب را برات می نویسم برقمون رفته، آب هم یه ساعت اومده ما یادمون رفته آب بگیریم، اونم رفته، یه نیم ساعتی هم هست، هم اینترنت رو قطع کردن و هم تلفن ها رو! خدایا، توروخدا مواظبمون باش، این آدم های مدعی رو زمینت مثل اینکه میخوان بلایی سرمون بیارن، می دونم سرت شلوغه ها ولی توروخدا تو جریان باش و اگه وقت کردی ، کمک کن!
آها الان برق اومد ولی نت خیلی بده، آبم نیست، واکسنم اصلا نمی خوایم!
با تشکر
م. سرپوزنزده
