شما اینجا هستید

اخبار » حکایات و پندهای مغضوب الدوله بوشهری

حکایات و پندهای مغضوب الدوله بوشهری

اندرحکایت شیخ صنوف و اشتغال حضرت حجت عبدالملکی

آن مرد روزهای سخت و آسان زندگی ، آن سیر کرده در زمین و آسمان و گیتی، آن وزیر شده سهل و آسان با پارتی، آن صاحب تحلیل های آبکی، آن سخنران و منتقد در سراسر ایران بخصوص در تی وی ، آن کمک جراح اقتصاد ایرانی، آن وزیر توییتری ، شیخنا ، مولانا و وزیرنا حجت عبدالملکی بزرگ وصاحب جاه و مکان ، روزی به همراه جمله یاران از کنار جوی آبی بگذشتند. نگاه به آب روان بکردی و بگفتی که این آب روان چرا به زیر می رود و اگر دولتی انقلابی و جهادی از دوستان بر سر کار آمدی همی که این آب به بالا می رفتی، یاری از جمع همراه بگفتا آب را نتوان به سوی بالارفتن یا شیخ! که آنگاه بگفتندی که همی قورباغه ابوعطا بخواندی ، شیخ در جواب گفتی یقین که تو از جمله بانیان وضع موجود بودی و فالفور او را از جمع یاران دور بنمودی!

مریدان همه چشم ها از حدقه بیرون زد و بسیار از شیخ بگفتند. سپس شیخ بر بالای درختی برفتی برای مدیران حکمت اقتصاد امروز بگفتی، که دلار با آمدن او و یارانش بر مسند قدرت بسیار پایین بیامدی، و اشتغال چنان آسان بشدی که با یک میلیون شغل فراهم آوردی و برای هر زوج جوانی ایرانی یک عدد لامبورگینی ساخت ایران تحفه بدادی و فی المجلس شرکتی به نام آن دو ثبت نمودی،

آنگاه شیخ از درخت پایین بیامدی و با حشمت و کرامت و درمعیت یاران با هلهله و فریاد یاران به دولت برفتی…

القصه دیری نپاییدندی که نرخ دلار و مرغ، ماکارونی و ماست و پنیر بسیار بالا رفتی و شیخ هنوز بر منبر وعظ برفتی و دیگری بانی وضع موجود بخواندی. و وضع ملک هر روز خراب شدندی، و شیخ آنقدر وعظ بگفتی که بر پای منبر وعظ او هیچ کس از یاران نماندی جز کاتب وی که هر روزافاضات شیخ توییت بکردی ، پس شیخ را قهر بکردی و بگفتی : زین پس گوشه عزلت گزیدندی و هرگز روی به دولت ننهادندی.

تمام

کارتون از هادی حیدری

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

خبر بندر | بندرگناوه، بندر دیلم، بوشهر