شما اینجا هستید

اخبار » یکی دیگر از حافظان شاهنامه نیز رفت

یکی دیگر از حافظان شاهنامه نیز رفت

محمد مظفری

جبار هم رفت، تا یک یارغار دیگر از حافظان شاهنامه کم شود. تا شاهنامه غریب تر شود. تا ستون خیمه شاهنامه دوستان سست تر شود. تا شاهنامه های بیشتری بر طاقچه های خانه هامان خاک بخورند. تا همسایه ها، دیگر صدای شاهنامه خوانی شبانه جبار را نشنوند. تا حسرت بخوریم و افسوس که ای کاش… و باز این شعر زیبای سعدی به یادمان بیایدکه:

صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را

تادگر مادر گیتی چو تو فرزند بزاید

جبار در بهمنیاری، دیار شعر دوستان می زیست. دیار شاهنامه خوانان، دیار حافظان اثر جاودانه فردوسی بزرگ. کودکی خردسال بود که به جبر زمانه به همراه گوسفندهای خانه راهی صحرا می شد . ودر میان دشت های سر سبز روستا بود که با دوستی آشنا شد که از آن پس همراه همیشگی اش شد. “شاهنامه ” هنوز رنگ هیچ مکتب و مدرسه ای را به چشم ندیده بود که شاهنامه را به دستش دادند. دیگر به مکتب و مدرسه نیازی نبود ، جبار بود ،و شاهنامه ، جبار بود و طبیعت سرسبز و سحرآمیز روستا و شاهنامه، او هر آنچه را شب ها در محافل شبانه شاهنامه خوانان روستا می آموخت صبح با صدای رسا برای طبیعت روستا می خواند. بزرگتر که شد اشعارخمسه نظامی و کلیات سعدی و دیوان حافظ و حتی جنگ نامه کل محمد قلی شاعری را هم در کنار شاهنامه در سینه فراخش ثبت و ضبط کرد.

او استاد تمام شاهنامه خوانی بود. دکترای حماسه خوانی داشت. حافظ و سعدی و نظامی و مولوی را خوب می شناخت و مثنوی خوانیش را همه دوست داشتند. مرثیه خوانی می کرد و بسیار اشعار آیینی در سینه اش ثبت و ضبط داشت . مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری را بسیار دوست داشت و سحرهای ماه رمضان با سوز می خواند.
جبار آخرین بازمانده نسل شاهنامه خوانان بود که در سالروز اتمام شاهنامه توسط فردوسی بزرگ ، رخ در نقاب خاک کشید. روحش شاد.باد.

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -

خبر بندر | بندرگناوه، بندر دیلم، بوشهر