رسول جعفریان: واقعیت، دنیای امروز ما بسیار پست است. این را به خاطر اقدام نکبت بار اسرائیل در این سالها و این روزها نمی گویم، بلکه به خاطر همه جنایاتی که به هر اسمی حتی به اسم دین و سلف صالح می شود، و در این سه چهار دهه ای که ما به یاد داریم، دنیای به ظاهر متمدن را با این همه خونریزی و جنایت، از چشم ما انداخته است. با این حال، چاره نداریم جز تکاپو، جز کسب علم، جز پیشرفت در همه عرصه ها. ما دست کم باید برای حفظ خودمان، برای پیشرفت کشورمان، برای ایجاد کار برای جوانانمان، خود را به آب و آتش بزنیم. گذشت داشته باشیم. درست فکر کنیم… و خیلی چیزهای دیگر. حمایت از دانشگاه ها یکی از مهم ترین ارکان پیشرفت است؟ اما یک سال است که کشاکش موجود مانع از شروع تحرک در دانشگاه هاست و همه چیز راکد مانده است.
تجربه گذشتگان به خصوص غربیان که امروز ما به رغم آن که به آنان بدبینیم و به خاطر جنایاتشان حق هم داریم، سخن از پیشرفت هایشان در سده های اخیر می گوییم، نشان می دهد که ما باید گیوه های خود را پوشیده، با نگاهی مثبت به داشت های دیگران، در پی به چنگ آوردن آنها باشیم.
شاید از زاویه ای این ارزش باشد که «ما باید همه چیز را خودمان بسازیم» اما می دانیم که چنین چیزی مقدورمان نیست. همه چیز در اختیار همه است. نه ما که غربی ها هم با همین نگاه مثبت دانش و فن را به آسیای دور صادر کردند و امروز با مشارکت آنان، کاروان تمدن بشری جلو می رود. این همه شرکت چند ملیتی برای چیست؟ این همه دانشگاه زدن در کشورهای دیگر برای چیست؟ همه اش از روی فریب کاری و توطئه است؟ ملت دیگران خوابند و فقط ما بیداریم؟
آن وقت که ما در خواب غفلت بودیم، آنها به راه افتادند، در شرق و غرب عالم گشتند، سفرنامه نوشتند و در این سفرنامه ها، خوبی ها و بدیهای دیگران را نوشتند و وقتی آثار سفرنامه ای شان را در اروپا چاپ می کردند، مردم فرنگ آنها را با ولع می خریدند و می خواندند. همین ها بود که روی منتسکیو و روسو و ولتر و دیگران تاثیر گذاشت و تحول ایجاد کرد. بخشی هم البته مربوط به اطراف ما بود، اما به هیچ وجه این طور نبود که مثلا آنها فقط از تمدن اسلامی ارتزاق کرده باشند و حتی از افریقای سیاه و چین و ژاپن و جز اینها غفلت ورزیده باشند.
ما باید چشم خود را باز کنیم. حالا هم همین طور است. ما در یک تعامل مشترک، با نگاه مثبت علمی می توانیم پیشرفت کنیم. تا آنجا که می توانیم باید مواضع سیاسی معقولی داشته باشیم، وادادگی برابر قدرت های مسلط نداشته باشیم، اما باید راه علم را باز کنیم. هشت سال بستیم. این بزرگترین خیانت بود. ما به تنهایی کاری از پیش نخواهیم برد. ما بدون استفاده از داشت های دیگران، به صورت جدی در مسیر ترقی نخواهیم افتاد. ما باید تاریخ و جغرافیا و تمدن دیگر ملل را بدانیم. این ما یعنی نمایندگان مجلس ما، یعنی وزرای ما، یعنی استادان ما، یعنی دانشگاه های ما. ما باید در دانشگاه هایمان از استادهای دیگر کشور ها استفاده کنیم. بله در همین دانشگاه مادر بیچاره یعنی تهران که الان یک سال است بلاتکلیف مانده است. رئیس منصوب دولت قبلی که شش ماه آخر نمی توانست تصمیم جدی بگیرد. یک سرپرست که به جای سه ماه پنج ماه ماند و حالا هم یک سرپرست دیگر. با این نگاه های بسته نمایندگان هم که همه چیز را سیاسی می بینند کاری در علم نخواهیم کرد. اگر هم پیشرفتی می کنیم، ربطی به برنامه ریزی این نمایندگان ندارد، به گروهی از نخبگان مربوط است که غالبا از مواضع آنها خشنود نیستند و نمایندگان عزیز کار اینها را پای مصوبات خود ننویسند. ما تا وقتی در یک مسیر طبیعی حرکت نکنیم راهی از پیش نخواهیم برد. و شاهد دیگر که باید کار اهل فرهنگ را به اهل فرهنگ سپرد این است که مع الاسف نیروهای مسلح ما که باید کار دفاع از کشور و امنیت را عهده دار باشند تا اهل دانش بتوانند با آسایش پیش بروند و سپاسگزار آنان باشند،… (با همه احترامی که برای ایشان قائلیم) وقتی آنها می خواهند به جای امنیت کشور و اشتباهاتی که در برخی نقاط پیش آمده و امروز مشکل برای ما در عراق پدید آمده، جلوی هنجار شکنی فرهنگی را بگیرند، تکلیف ما روشن است؟ مگر آنها چه قدر نیروی فکری دارند؟ چند متفکر و استاد در آنجا مشغولند؟ اگر این قدر متفکر هست که این کارها را بتواند بکند، بهتر است به جای حوزه علمیه قم و شورای انقلاب فرهنگی و جامعه مدرسین و جامعه روحانیت که وظیفه شان جلوگیری از هنجارشکنی فرهنگی است، آنها وارد میدان شوند و بی دلیل این گروه ها بودجه های فرهنگی را هدر ندهند.
ما باید با نگاه مثبت به نخبگان، به نیروهای علمی مان، به دانشگاه ها، و با اعتماد به آنها، و تعامل درست و مثبت، راه پیشرفت را برویم. حرف زدن هم فایده ندارد. وقتی دانشگاه مادر یک سال در بلاتکلیفی باشد، وضع بقیه جاها معلوم است. به خدا قسم که همه این استادان و دانشجویان و روحانیون و طلاب، ایران اسلامی را دوست دارند، ایران خردمند را دوست دارند، دلشان می خواهد در فضایی آرام کار علمی بکنند. اما این قدر رفت و برگشت مجلس و دولت برای یک وزیر علوم که پایه پیشرفت علمی کشور است، چه قدر می تواند با شعارهای پیشرفت علمی هماهنگ باشد؟