صدای بندر: سال ۶۰ به خاطر اصابت چندین ترکش راهی بیمارستان شد. حالش آنقدر خراب بود که همه فکر میکردند او شهید خواهد شد، اما مرد رزمنده زنده ماند تا سالها بعد با اهدای اعضای بدنش جان ۸ بیمار را از مرگ حتمی نجات دهد.
به گزارش جنوب نیوز، درباره عبدالطیف افشار جانباز ۵۷ سالهای میگوییم که اولین روز مرداد سالجاری دچار حادثه رانندگی شد و به کما رفت.
ماجرا از این قرار بود که ساعت ۱۰صبح روز حادثه، عبدالطیف برای انجام کارهای بانکیاش از خانهاش در برازجان خارج شد و بعد از اتمام کارش وقتی قصد داشت به طرف دیگر خیابان که خودرواش را پارک کرده بود برود درست زمانی که در یک قدمی خودرواش بود خودرو پرایدی که رانندهاش زن جوانی بود با سرعت زیادی با او برخورد و عبدالطیف را نقش بر زمین کرد.
مرد جانباز توسط شاهدان ماجرا به بیمارستان شهید گنجی منتقل شد. وی قبل از اینکه وارد بیمارستان شود به هوش بود اما وقتی روی تخت بیمارستان قرار گرفت از هوش رفت. وقتی پزشکان وی را تحت معاینه قرار دادند اعلام کردند وی دچار مرگ مغزی شده است.
برادر عبدالطیف میگوید: آن روز در خانه بودم که پسر برادرم با من تماس گرفت و من را در جریان حادثه قرار داد. خیلی سریع به بیمارستان رفتیم. پزشکان میگفتند از دست آنها کاری برنمیآید و باید هرچه سریعتر برادرم را به شیراز منتقل کنیم. همان روز برادرم را با آمبولانس به یک بیمارستان خصوصی در شیراز منتقل کردیم. پزشکان برادرم را تحت عمل جراحی قرار دادند اما هیچ بهبودی حاصل نشد. وقتی از پزشکان درباره وضع او پرسیدیم، گفتند هر کاری از دستشان برآمده برایش انجام دادهاند و فقط باید برایش دعا کنیم.
چند روز بعد
۸ مردادماه بود که وضع عبدالطیف نهتنها بهبود نیافت بلکه ضریب هوشیاریاش پایین آمد و این تنها به یک معنا بود. او دچار مرگ مغزی شده بود.
برادر مرد جانباز میگوید: وقتی به ما خبر دادند برادرم دچار مرگ مغزی شده همه شوکه شدیم. سال ۶۰ وقی با بدنی پر از ترکش او را به پشت جبهه آوردند ما هم فکر کردیم او شهید خواهد شد اما اینبار هیچکس فکرش را هم نمیکرد او جانش را از دست بدهد. وقتی به بیمارستان رفتیم پزشک به ما گفت عبدالطیف دیگر به زندگی بازنمیگردد و بهتر است اعضای بدنش را اهدا کنیم.
وی ادامه میدهد: همان روز با فرزندان برادرم صحبت کردم و ماجرای اهدای عضو را با آنها درمیان گذاشتم از طرفی میدانستیم قبل از اینکه این حادثه اتفاق بیفتد کارت اهدای عضو هم گرفته. فرزندان برادرم نیز به این کار راضی بودند و اینطور شد که رضایت خودمان را برای اهدای اعضای بدن اعلام کردیم.
با رضایت خانواده، جانباز گناوه ای به بیمارستان نمازی شیراز منتقل شد و پزشکان در یک عمل چندساعته با ۲کلیه، کبد و قرنیه پانکراس وی به ۸ بیمار جان تازه بخشیدند.
پیکر مرد جانباز به روستای پوزکاه گناوه منتقل و در زادگاهش دفن شد.
جانبازی که حماسه دوباره آفرید
جانباز سرافراز بسیجی آزاده، درسال ۱۳۳۶ در روستای پوزگاه بخش بندرریگ شهرستان گناوه، در خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود.
تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در شهر بندر ریگ گذراند و موفق به اخذ مدرک دیپلم در رشته تراشکاری در شهر بوشهر شد.
در سال ۶۲ به استخدام آموزش و پرورش درآمد و پا به شغل مقدس معلمی نهاد، در سال ۷۰ در شهر کازرون موفق به اخذ مدرک کارشناسی آموزش ابتدایی شد تا این که پس از ۳۰ سال خدمت خالصانه در پست های مختلف اداری و آموزشی در شهر بندر ریگ و شهرستان دشتستان در سال ۹۲ به افتخار بازنشستگی نایل شد.
افشاری در عملیات فتح المبین از ناحیه سر و گردن مورد اصابت ترکش قرار گرفت و به شدت مجروح و به مقام شامخ جانبازی نایل شد.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید
کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -
با سلام و ادای احترام به روح مرحوم افشار که در حقیقت شهید افشار است اینجانب سوگند می خورم مردی به درستی ایشان کم پیدا می شود. زمانی که در قید حیات بود همواره مشکل گشا مردم بود و ان زمان که خداوند بنده خوبش را از رمین طلب کرد همه وجودش را تقدیم زمینیان کرد بخدا سوگند اگر افشار شهید است و همجوار آل الله خواهد بود