شهرم را بادست فروش هایش دوست دارم
شهرم را با همه دستفروش هایش دوست دارم،من باورم براین است که آنها یکی از زیبایی های شهرم هستند، همانهایی که کوچه پس کوچه های منتهی به دریای بندر من را این روزها به تسخیر خودشان دراورده اند را می گویم.همو که همه چیز را به جان می خرد برای تهیه لقمه ی حلال برای خانواده، همو که ارتزاق حلال را می خواهد. همو که آنقدر شریف است که حاضر نیست از راه نامشروع روزی به دست بیاورد و نگاهش نه به دست بندگان، بلکه به دستان رزاق است. مگر می شود عید بیاید، نوروز بیاید، مسافر بیاید و دستفروش نباشد. این روزها بندر من با دستفروشهایش زنده است، با دستفروش هایش زندگی می کند، اصلا با دستفروشهایش گناوه شده است. آن چهره های آفتاب زده را دوست دارم، آن دست های تاول زده و پاهای واریس گرفته از شدت ایستادن زیاد را دوست دارم، می گویند سد معبر می کنند، چهره شهر را زشت کرده اند. شلوغی درست کرده اند، باعث بی نظمی شده اند، خیابان ها رابسته اند و سالهاست کسانی می خواهند ساماندهی کنند کار و بارشان را…
ولی من خوب یا بد! در باورم بندر بدون دستفروش نمی گنجد
برای همه دستفروش ها و
تقدیم به دستفروش کتک خورده ای که روشنایی می فروخت!
محمد مظفری
شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید
کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است -
آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد -
با عرض سلام و تبریک سال نو و تشکر از حضرتعالی و همکاران خبرنگار شما و خسته نباشید به شماها که گناوه ، نگین استان بوشهر را به تصویر میکشید هر چند شهرم ، وطنم گناوه مورد بی مهری مسئولان استانی قرار گرفته ولی ما گناوه ای ها هستیم که گناوه را ساخته ایم و خواهیم ساخت و اینده از ان ماست
بنده نگاه شما را میپسندم و باور دارم که دستفروشان همین ها هستند که بازار را رونق داده اند و اجناس مغازه داران و بنک داران شهر را می فروشند و ارتزاق میکنند و باید در تصمیم گیری ها دیده شوند
فراموش نکنیم ،وطن را ایرانی میسازید و بندر گناوه را جوان گناوه ای
زنده باد شهرم گناوه که همیشه بر فراز باد پرچمت
جناب مظفری عزیز..بی شک از هنرمندی توانا و شهیر و جوانمردی چون شما توقع همین است.دستت را می بوسم و بر سطر سطر نوشته ات افتخار میکنم.ما اگر چه کتک خورده ایم و این روزها و روزی حلالش را علی رغم پرداخت هفتصد هزار تومان جهت کرایه غرفه از دست داده ایم اما راضی به رضای خداوند سبحان و دستهای گرم ژرف نگرانی ارجمند چون شما هستیم.از قانون عدول نمیکنیم و مسیر قانون را برای گرفتن حق خود پی گیری میکنیم.و معتقدیم که اشتباه را با اشتباه نباید جبران کرد .عزت زیاد و مانا باشی
مطلب بسیار زیبا و بحقی را به تحریر در آوردید .درود بر شما و جسارتی که از خود نشان دادید.
عکسی از خیابان بسیج رو بروی هتل خور در سراسر ایران در فضای مجازی میچرخد و تمام فعالین گناوه ای در این فضاها به آن می بالند ولی غافل از این هستند که این ازدحام را همین دستفروشها ایجاد کرده اند و خالق اصلی این عکسهای بیاد ماندنی هستند. ولی از طرفی دیگر فراموش میکنند که غرور ایجاد شده را از همین دستفروشها بدست آورده اند و مدام مطالب بر علیه دستفروشان مینویسند.
احسنت بر جناب مظفری