صدای بندر :عبد الحمید قیصری
در یکی از روزهای گرم تابستان سال ۱۳۶۴ لنج ناخدا حسین به اتفاق ۵ نفر ملوان پس از کسب تشریفات و دریافت مجوز خروج از اتاق جنگ، بندرریگ را بدون سروصدا به مقصد نامعلومی ترک کرد کسی اطلاع چندانی از مقصد نهایی او نداشت ولی مشخص بود که این سفر یک سفر عادی نیست و نخواهد بود و بیشتر به یک ماموریت جنگی شباهت دارد ماموریتی که عاقبت آن بسیار واضح و روشن خواهد بود.
روزها از خروج لنج ناخدا حسین از خور بندر گذشته بود والبته مدتی بود که کسی از وضعیت موتورلنج و سلامتی کارکنان آن اطلاعی در دست نداشت …غافل از اینکه لنج ناخدا حسین حالا در خدمت دفاع و پشتیبانی از سربازان وطن سینه آب ها را می شکافد تا سربازان جنگجوی ما در آبادان و خرمشهر در برابر دشمن تا بن دندان مسلح کم نیاورند. در آن سوی مرزی آبی جنوب ایران لنج ناخدا حسین به اتفاق همراهانش قلب دفاعی نیروهای مسلح دریایی بعثی ها را شکافته بود و در نقطه و حوزه ای وارد شده بود که خط مقدم محسوب می شد و توسط نیروهای بعثی بشدت از آن حفاظت می شد. لنج ناخدا حسین شاهان مهمات مرتب راه بندر ریگ ،گناوه و آبادان را در می نوردید و مهمات به رزمندگان می رساند. این اتفاق باها و بارها و در زمانی که همه راه های جاده ای به آبادن ئبسته بود پشتیبانی مهمی برای جنگ بود . تا اینکه در یکی از ماموریت ها لنج ناخدا در آب ها در میان حلقه محاصره بعثی ها گرفتار می شود .
برای دشمن بعثی عجیب و غیرقابل قبول و غیرتصور بود که موتور لنجی سنتی چگونه و به چه دلیلی توانسته است به این منطقه کاملا نظامی و حفاظت شده وارد شود.
طولی نمی کشد دشمن بعثی با رعب وحشت و تیراندازی و آتش بازی مستقیم بر شناور مسلط و شناور، ناخدا حسین و سرنشینان او به تصرف درمی آورد. نیروهای بعثی وحشت زده و با ترس و لرز بر عرشه لنج ناخدا حاضر می شوند .
ناخدا حسین که لنجش سال ها در مسیر های بازگانی در خدمت مردم دیارش بوده حالا با شروع جنگ و نیاز کشور به کمک همه وارد مرحله تازه ای از زندگی خود شده است و اینک اوست با سینه ای ستبر رودرو با دشمنان مملکت خود ایستاده است .
بعثی ها پس از تصرف لنج ناخدا همه چیز را مورد بررسی قرار می دهند .وحشت نیروهای نظامی بعثی از آنجا بیشتر شد که پس از بررسی های دقیق منفیس و مدارک موجود و مجوز دریایی شناور متوجه گردیدند که یکی از سرنشینان شناور بنام محمود در جمع بقیه حضور ندارد و از اینجا ست که وحشت آنان بیشتر شد و دائما سوالشان این بود (وین محمود، وین محمود) و مامورین استخبارات بعثی ها بازجویی های گسترده ای را آغاز کردند و بیش از همه ناخدا حسین را مورد ضرب وشتم قرار دادند ناخدا حسین به زبان عربی تسلط کامل داشت و حسین عرب بودنش مزید بر علت شده بود که نمی توانستند به راحتی او را رها نمایند.
موتور لنج مصادره می گردد ناخدا حسین و همکارانش روانه اردوگاه می شوند بعد از مدتها بی خبری، ناخدا حسین از رادیو صدای بغداد سلامتی خود و همکارانش را اعلام می دارد و تاریخ اسارت او ۱۱/۴/۱۳۶۴ ثبت می گردد.
اما برای ناخدا حسین که از غیرت، شهامت و شجاعت خاصی برخوردار بودف این آغاز راهی بود که تا پیروزی بر دشمن باید ادامه می یافت.در اسارت ناخدا که مرد دریا و طوفان های سهمگین بوده به پشتوانه جوانان هموطن دربرابر زورگویی های بعثی ها می ایستد تا غیرت ایرانیش را به رخ دشمن بکشد.
در اردوگاهی که او مدت هااسارت خود را سپری کرد گروهی از مشتریان و هم استانی های او هم حضور داشتند و خاطرات فراوانی از او به یاد دارند با توجه به مسلط بودنش به زبان عربی کوچکترین بی قانونی و بدرفتاری های نگهبانان عراقی را تحمل نمی کرد.
از مهمترین و فراموش نشدنی ترین خاطرات تاریخی این آزاده این است که ناخدا حسین در پاسخ به اهانتی که مسئولین اردوگاه به مقامات مسئول جمهوری اسلامی ایران و از طریق بلندگوی اردوگاه بخش می شد ساکت ننشست با شجاعت و بی باکی با بالا رفتن از فنس موفق شد صدای بلندگو را خفه نماید که همین امر خشم مسئولین اردوگاه نسبت به ناخدا حسین از جمله جدا سازی ازبقیه و شکنجه بدنی او را بدنبال داشت سر نترس و غیرت ایرانی ناخدا و مقاومت او در برابر توهین های بعثی ها سختی های زیادی برای او رقم زد مجازات ناخدا حسین تا آنجا پیش رفت که بارها و بارها او را از اردوگاهی به اردوگاهی انتقال می دادند.
این مقاومت ناخدا بالاخره به ثمر نشست تا با اتمام جنگ او ویارانش با سرافرازی وارد وطن شوند ناخدا حسین در تاریخ ۲/۶/۱۳۶۹ پس از تحمل بیش از ۵ سال اسارت به همراه سایر آزادگان سرافراز به میهن اسلامی بازگشت و به امور روزانه خود ادامه داد و زندگی تازه ای را از سر گرفت .
ناخدا حسین قلبی رئوف و دلی مهربان داشت و بسیار دوست داشتند بود ناخدا بعد از اسارت نه تنها در بندرریگ از نقاط مختلف کشور دوستانی داشت او در مدت اسارتش با دوستان بسیاری از نقاط مختلف کشور آشنا شده بود و خیلی ها از نقاط مختلف برای دیدارش به محل اقامت او به بندرریگ می آمدند و او نیز برای ملاقات با آنان به شهر محل اقامتشان سفر می کرد ناخدا حسین در جمع دوستانش بارها اعلام کرد که در مدت اسارتم بارها و بارها با بسیاری از افراد از گروههای معلوم الحال که بطور آزادنه به اردوگاه رفت و آمد می کردند به سراغ اینجانب آمده و با قول و وعده و پیشنهاد و تطمیع های مختلف انتظار داشتند که پیشنهاد آنان را مورد قبول قرار دهم ولی حاضر نشدم یک لحظه سختی از زمان و مکان اسارت در اردوگاه و همراهی با دوستان با آینده ای که آنان برایم پیش بینی کرده بودند عوض نمایم.
ناخدا حسین براثر شدت ضرباتی که بعثی ها بر پایش وارد کرده بودند به درجه جانبازی هم نائل شده بود و پس از چند بار عمل جراحی با کمک گرفتن از عصا به آموزش ادامه می داد. ناخدا این آزاده جانباز دلیر و شجاع و این یادگار هشت سال دفاع مقدس در نیمه اول شهریور ۱۳۹۲ و در سن ۶۴ سالگی جان به جان آفرین تسلیم نمود و به جمع شهدای انقلاب و هشت سال دفاع مقدس پیوست.
جای ناخدا حسین که حتی در هر موقعیت دشوار وخاصی شرکت در مراسم باشکوه عزادارای اباعبدالله الحسین حتی در ایام اسارت را از دست نداده بود امسال در میان دسته ها و هیئات عزاداری بندرریگ خالی است.
روحش شاد